مدتهاست سفینه را میشناسم. دختر ۱۸ سالهی اهل کامپالا. دو روز پیش متوجه شدم که باردار است و دوماه دیگر بچهاش به دنیا میآید. از غذایی که درست کردهبودیم، برایش بردم و گفتم از این به بعد هر غذایی که خواستی بگو. شاید بچهات هوس کرده.
پدر بچه کجاست؟ پس از یک رابطهی کوتاهمدت رفته و خبری از او نیست. مشابه این داستان را از پنجماه پیش که به شرق آفریقا آمدم، بسیار شنیدهام.
بچههای ناخواسته و خارج از خانواده.
دخترانی که در سنین پایین باردار میشوند و پدر میگریزد. گاهی مادر هم بچه را پس از زایمان رها میکند و یتیمخانههای فراوان و این همه بچهی خیابانی به این ترتیب شکل گرفتهاند.
اینجا رابطهی خارج از ازدواج و حتی تولد فرزند در این روابط، مسالهی غریبی نیست. سادهترین راهکاری که به ذهنم میرسد، پیشگیری از بارداری است. اما چندان این مساله را هم جدی نمیگیرند. دوست سفینه میگفت که دوستپسرش به او گفته: اگر واقعاً عاشق من هستی نباید از من بخواهی که از لوازم پیشگیری استفاده کنم.
البته همین عاشق واقعی، پس از بارداری گریخته و مسئولیت فرزندش را به عهده نگرفته.
این مساله هم معلول فقر است و هم علت فقرهای بعدی.
ذهنیت ما در ایران این است که تولد یک بچه، اتفاق بسیار عظیمی است. برای همین حتما باید همهی شرایط فراهم باشد تا به آن فکر کنیم. اما اینجا تولد یک بچه، بسیار غریزی دیده میشود. مثل کاشت یک درخت. چه بسا حتی یک دختر ۱۸ ساله، ته ذهنش از باردار شدن خودش هیجانزده شود و این تجربهی متفاوت را دوست داشته باشد. مثل تیک خوردن یکی از کاربردهای جدید جسمش. پس اگر دختر و پسری چند سال با هم باشند و دختر باردار نشود، شاید به عنوان عدم سلامت دختر هم معنا شود.
در این زمینه با پسران جوان هم زیاد حرف زدهام. حرف بعضی پسران این است که وقتی روابط جنسی ما خیلی باز بوده و بسیار محتمل است که آن دختر با افراد دیگری در ارتباط باشد، چرا من باید مسئولیت بچه را به عهده بگیرم؟ اصلاً شاید این یک تله باشد. بعضی از دختران بدشان نمیآید که با باردار شدن از یک پسر، خرجشان را روی دوش او بیاندازند. حتی این مساله گاهی در خانوادهها هم اتفاق میافتد. یعنی خانوادهی دختر با پیدا کردن یک داماد خوب، میخواهد که مخارج خودش را هم روی دوش او بیاندازد. چیزی که برای پسران جوان بیکار، وحشتناک است و آنها را فراری میدهد. چرخهی فقر. چرخهی مشکلاتی که نوبتی علت و معلول هم میشوند. اینجا اهمیت کارکرد سنتی خانواده را به وضوح حس میکنم.