پرداختن به موضوع تکلیف درسی همیشه دغدغهی صاحبنظران حوزهی کودک و نوجوان بوده است. یک سر این داستان را میتوان در فیلمهای «مشق شب» و «خانهی دوست کجاست» از عباس کیارستمی دید که با نگاه هنرمندانهاش به زیبایی به آن پرداخته است. سال گذشته نیز، با توجه به دغدغهی شخصی وزیر وقت آموزش و پرورش، این مسئله داغ و جنجالبرانگیز شدهبود. حتی ماجرا به دفاع یکی از مراجع تقلید (آیتالله سبحانی) از مشق شب هم کشیده شد. ایشان گفتهبود: «سالها تجربه نشان داده، بچهها پس از برگشت از مدرسه باید مشغول کار و مرور درس شوند. نباید بچهها را ننر بار آورد؛ با این شیوه بچهها به جایی نمیرسند، بلکه باید تکلیف داشته باشند و مغزشان کار کند» (به نقل از تابناک). ماجرا به همینجا ختم نشد و ایشان چندی بعد هم در یکی از جلسات درس خود، بار دیگر به سراغ این موضوع رفتند و در مورد اهمیت تکالیف درسی گفتند: «چیزی که صدها سال نتیجهبخش بوده، نباید یکدفعه آن را برداشت. ابتدا باید در یک استان امتحان کرد و اگر جوابگو بود، در کل کشور پیاده کرد. عرض بنده اگر صحیح است، قبول کنید و اگر هم صحیح نیست با برهان آن را رد کنید». (به نقل از مهر)
راستی آیا واقعاً «تکلیف درسی» (Homework) برای صدها سال نتیجهبخش بودهاست؟ بررسی این موضوع شاید برای ما مقولهی تازهای باشد، اما پژوهشگران فراوانی تاکنون در نقاط دیگر دنیا به آن پرداختهاند. یادمان باشد که روزگاری نهچنداندور، تنبیه بدنی نیز بخش لاینفکی از آموزش بود. در آن زمان اغلب معلمان (و حتی برخی از والدین) معتقد بودند که تنبیه بدنیِ دانشآموز، میتواند جلوی بازیگوشی او را بگیرد و او را در درسخواندن جدیتر کند. اما بین این تصورات خیالی و واقعیتهای جامعه تفاوت وجود دارد.
پژوهش دربارهی تأثیر تکالیف درسی، دست کم به ابتدای دههی ۱۹۰۰ میلادی برمیگردد و جالب این است که هیچوقت این مطالعات منجر به حرف قطعیای نشده است. به عنوان نمونه بد نیست نگاهی بیاندازید به مقالهی اولریش تراوتین (Ulrich Trautwein) و اولاف کلر (Olaf Köller) با این عنوان: «رابطهی تکلیف درسی و موفقیت؛ همچنان یک معمّا»! آنها توضیح دادهاند علیرغم سابقهی طولانی تکلیف درسی در مدارس، تأثیر مثبت آن در بهترین حالت تنها در شرایط خاصی پذیرفته شدهاست. از طرفی پژوهش در این زمینه به شدت به سن دانش آموزان و تعریف ما از موفقیت تحصیلی وابسته است. بنابراین نمیتوان به دنبال یک حکم کلی بود.
به صورت خلاصه چیزی که امروزه میدانیم این است که تکلیف درسی، در میان نوجوانان (۱۲ تا ۱۸ سال) احتمالاً مفید است و میتواند مهارتهای درسی را افزایش دهد، اما در میان کودکان (زیر ۱۲ سال) اینطور نیست. بلکه تا حدی منجر به ضعف تحصیلی میشود.
به طور کلی هفت دلیل برای تجویز تکالیف درسی مطرح میشود:
در میان این اهداف، معمولاً تأکید بیشتر بر روی پیشرفت دانشآموزان است. اپستِین (Epstein) و جویس (Joyce)، در مقالهای که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد، این پرسش را بررسی کردند که آیا تکالیف موجب پیشرفت درسی دانشآموزان میشود؟ در این مقاله اطلاعات مربوط به ۱۶ مدرسه در مریلند، از حیث حجم تکالیف درسی و میزان موفقیت دانشآموزان در ریاضیات و خواندن متن بررسی شدهبود. نتیجهای که آنها در چکیدهی مقالهیشان بیان کردند، بسیار ساده و سرراست بود: «ارتباط بین تکلیف و موفقیت درسی، به اندازهای نیست که بتوانیم بفهمیم چه موقع تکلیف درسی برای آموزش مؤثر است. از نظر ما معلوم نیست که افزایش تکالیف درسی، مفید است یا نه». این تنها مقالهای نیست که این سوال را بررسی کرده و به چنین نتیجهای رسیدهاست.
از طرف دیگر تکالیف درسی، استرس را در میان دانشآموزان و والدینشان افزایش میدهد و باعث میشود که وقت کمتری برای سایر فعالیتها (مثل خواب، ورزش، بازی و …) داشته باشند. خود این موضوع به عقیدهی برخی صاحبنظران دلیل کافی برای کاهش حجم تکالیف است. ضمناً میدانیم که حجم بالای تکلیف درسی (بیش از یک یا یک و نیم ساعت) در همهی سنین نتیجهی بدتری دارد. یک نکتهی جالب دیگر این است که معمولاً دانشآموزان ضعیف، سود بیشتری در مقایسه با دانشآموزان قویتر، از تکلیف درسی میبرند. اما در عمل معمولاً به دانشآموزان قویتر تکالیف بیشتری داده میشود.
پژوهشی که سال ۱۹۹۲ توسط چونگ و لیونگ نگای (Cheung & Leung-Ngai) بین نزدیک به ۲۰۰۰ دانشآموز هنگکنگی انجام شد، نشان داد که انجام تکلیف درسی نه تنها باعث استرس و اضطراب میشود، بلکه مشکلات جسمیای مانند سردرد و دلدرد هم در دانشآموزان ایجاد میکند. دانشآموزانی که به دلیل انجام ندادن تکالیف، توسط والدین یا دوستانشان تحقیر یا مؤاخذه شدهبودند، بیش از دیگران علائم افسردگی داشتند و ۲٫۲ درصد از دانشآموزان گفتهبودند که به این دلیل «همیشه» به خودکشی فکر میکنند.
پژوهش دیگری که شرکت مِتلایف (MetLife) در سال ۲۰۰۷ روی دانشآموزان آمریکایی انجام داد، نشان داد که ۸۹ درصد این دانشآموزان استرس ناشی از تکالیف درسی را حس میکنند که در این میان ۳۴ درصد این فشار را «زیاد» یا «خیلی زیاد» اعلام کرده بودند. این استرس در میان دانشآموزان دبیرستانی بیشتر آشکار بود و بین خیلی از آنها منجر به بیخوابی شدهبود.
پژوهش کوهن (Kohn) در سال ۲۰۰۶ ادعا کرد که تکالیف درسی از عوامل مشکلات خانوادگی است و کیفیت زندگی خانوادهها را کاهش میدهد. گالوی، کونر و پاپ (Galloway, Conner & Pope) در سال ۲۰۱۳ به سراغ ۴۳۱۷ دانشآموز دبیرستانی آمریکایی در مدارس خاص رفتند و متوجه شدند این دانشآموزان بیش از ۳ ساعت در روز به تکالیف درسی میپردازند. ۷۲ درصد از این دانشآموزان دچار استرس تکالیف درسی بودند و در ۸۲ درصد از آنها علائم بیماریهای جسمی دیده میشد. این دانشآموزان به طور میانگین ۶ ساعت و ۴۸ دقیقه میخوابیدند که کمتر از میزان استاندارد و توصیه شدهی خواب برای آنهاست. این مسئله تناقض جالبی را نشان میدهد: معمولاً دانشآموزانی که درسشان ضعیف است رها میشوند، در حالی که اتفاقاً آنها به تمرین بیشتر برای پیشرفت نیاز دارند، اما وقتی دانشآموزی نمرات خوبی دارد به مدارس خاص و ویژه میرود و از او خواسته میشود تکالیف بیشتری انجام دهد.
خلاصه اینکه پژوهشگران علیرغم اینکه قبول دارند تکلیف درسی برای دانشآموزان متوسطهی اول و دوم (و نه دورهی ابتدایی) میتواند تا اندازهای مفید باشد، اما توجه ما را به زوایای دیگری از آن، مانند حجم بالا و میزان استرس و فشار تکالیف درسی جلب کردهاند. معروف است که آمریکاییها در دوران جنگ سرد، با هدف پیشتازی علمی، به دانشآموزانشان فشار زیادی میآوردند و از آنها تکالیف زیادی میخواستند. اما با پایان جنگ سرد، در اوایل دههی ۱۹۹۰ متوجه اشتباهشان شدند و این تب در میانشان فروکش کرد. مدارس اروپایی نیز امروزه به پیروی از سنت تحصیلی کشورهای اسکاندیناوی، نسخههای بسیار بهروزتری برای آموزش در پیش گرفتهاند و دیگر خبری از تکالیف درسی به شیوهی قدیمی نیست. معمولاً وقتی دربارهی وضعیت آموزش و پرورش در ایران، صحبت میشود، تصور میکنیم که تعدادی مدیر عالیرتبه با تصمیمگیریهایشان نقش اساسی را ایفا میکنند، اما یادمان نرود که بخشی از ماجرا مربوط به انبوه معلمان و والدین است. معلمان و والدین هستند که گاهی بیش از حد به دانشآموزان فشار میآورند یا رقابت درسی و تحصیلی را برای او تبدیل به یک رقابت مرگ و زندگی میکنند. مثلاً امروزه در مدارس ابتدایی ما سنجش توصیفی جایگزین نمرهدهیهای عجیب پیشین (با دقت ۰٫۲۵ از ۲۰ نمره) شدهاست. این مسئله واقعاً یک گام مثبت به سمت جلو است. اما به شرطی که معلمان و والدین نیز به خوبی با آن همراه شوند. هنوز بعضی از والدین به معلم فرزندشان میگویند: «نمرهی فرزندم را گوشهی برگه بنویس تا خودم در جریان باشم». این حرفها نشان میدهد که هنوز ذهنهای اغلب ما با همان نگاههای قدیمی به مسئلهی آموزش و پرورش نگاه میکند. امیدوارم این اطلاعات برای کسانی که دلسوزانه به موضوع نگاه میکنند، مفید باشد و در ایران نیز شاهد نگاه عمیقتری به مسئله باشیم.
پینوشت: این مطلب با اندکی تغییر در روزنامه جام جم منتشر شد: لینک
سیدامیر موسوی هستم فرزند مهری و یعقوب. متولد سال ۱۳۶۹ در بیمارستان شیر و خورشید شهرستان ملایر.
دانشآموختهی فیزیک از دانشگاه شریف و تاریخ علم از دانشگاه تهران
علاقهمند به علم و عشق و عدالت و عدد