□ دستانداز، ماشینها را به آرامش دعوت میکند.
□ روزنامهها، دیروزنامهاند.
□ بعضیها فقط خارجیها را داخل آدم میدانند.
□ وقتی دیر میرسم، ساعت مچم را میگیرد.
□ از وقتی لنز گذاشت، عینک از چشمش افتاد.
□ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﺩﺍﺷﺖ، ﺍﻣﺎ ﻧﻔﺲ ﺍﻣﺎﺭﻩﺍﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﮐﺮﺩ.
□ ﺑﺎ ﺧﯿﺎﻝ ﺗﺨﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ.
□ ﺟﺴﻢ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺳﺮﺩ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ ﺗﻌﺎﺩﻝ، ﺑﻪ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ.
□ از دست فروشها، دستگیری میکنم.
□ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﺪ.
□ ﺁﺩﻡ چگونه هبوط کرد؟ ﺑﺎ ﺳﻄﺢ ﺷﯿﺐﺩﺍﺭ ﯾﺎ ﺷﻄﺢ ﺳﯿﺐﺩﺍﺭ؟
□ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﮐﯿسِ خوب ﺭﺍ ﮐﯽﺑﺮﺩ؟
□ ﺍﺯ چتﺭﻭﻡ ﺍﺧﺮﺍﺝ ﺷﺪ! ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﻭﻣﯽ ﭼﺖ ﮐﻨﺪ.
□ عینک دودیام را شکستم. از بس سیاهنمایی میکرد.
□ خودپرداز عصبانی، کارت بزنی پولش در نمیآد.
□ نیل آرمسترانگ اولین مردی بود که پا به ماه شد.
□ برای پابرهنهها پاپوش میسازند.
سیدامیر موسوی هستم فرزند مهری و یعقوب. متولد سال ۱۳۶۹ در بیمارستان شیر و خورشید شهرستان ملایر.
دانشآموختهی فیزیک از دانشگاه شریف و تاریخ علم از دانشگاه تهران
علاقهمند به علم و عشق و عدالت و عدد