به دنبال عیون اربعه: علم، عشق، عدالت، عدد

6 خرداد 1395

عاشقی خنده‌دار

از در درآمدی و درآمد دمار من روزی که آمدی و نشستی کنار من من با تو درد می‌کشم و کیف می‌کنم این است شرح عاشقی خنده‌دار من گفتی چقدر شاعر خوبی شدی، ولی یک شعر عاشقانه نکردی نثار من گفتم از انتظار خیالم فراتری گفتی فراتر است از این […]
23 مهر 1394

استقبال

با اجازه از آقای ناصرخسرو قبادیانی حاجیان آمدند خیلی زود شادمان از زیارت معبود وسط کوچه و خیابان‌ها باز پیچید بوی عنبر و عود حاجیان پخش کرده سوغاتی مردم از هدیه‌های شان خوشنود زده بودند مُهرِ «مید این چین» روی تسبیح‌های شامقصود دیدم از مکه باز برگشته کربلاحاج مشهدی محمود […]
7 مهر 1394

آه او

گفتی عجب محبتی ابراز می‌کنی؟! گفتم خودت دهان مرا باز می‌کنی تقصیر ماهواره نینداز ماه من این چشم پاک را تو نظرباز می‌کنی از بس که شاعری به دلم یاد داده‌ای داری مرا روانه‌ی شیراز می‌کنی آن گیره‌سر که هدیه‌ی من بوده است، را چون وعده‌هات از سر خود باز […]
10 آبان 1393

پادشاه تگزاسی

وسط نسخه‌های تاریخی بین چندین کتیبه‌ی میخی   قصه‌ای یافتم که گفتن داشت گفتنی‌های آن شنفتن داشت   نیستم بنده اهل نامردی قصه‌ام نیست من درآوردی   ماجرا واقعی‌ست! قلبت قرص! فیش‌هایی نوشته‌ام که مپرس   قصه‌ام مال عصر حاضر نیست ظاهراً قرن سوم هجری‌ست   دهمین پادشاه عباسی داشت […]
10 آبان 1393

صرفه‌جویی در مصرف آبرو

جمعه‌ها کاری به غیر از خوردن دیزی نکن بی‌خودی اعصاب خود را رنگْ‌ آمیزی نکن آب را اسراف کردن، واقعاً کار بدی‌ست صرفه‌جویی کن عزیزم آبروریزی نکن تُرک شیرازی اگر دل را نمی‌آرد به دست ناگهان در سر هوای تُرک تبریزی نکن گر گرفتی زیرمیزی، بابت توجیه کار با دلیل […]
5 مهر 1393

چفیه

به مناسبت هفته‌ی دفاع مقدس زخم را می‌زدی خودت بخیه فیلتری می‌شدی برای ریه گاهی اوقات هم کراواتی گره می‌خوردی از سر تقیه بودی ابزار ساده‌ای اما با دو صد کاربرد ثانویه آه ای لطف و هدیه‌ی خفیه مرد میدان جبهه‌ها چفیه! دیده‌ای یک مربع ساده بکند کار خارق العاده؟ […]