به دنبال عیون اربعه: علم، عشق، عدالت، عدد

19 تیر 1393

دل‌نوشته‌ی یک خلاف‌کار

منم که شهره‌ی شهرم به کارهای خلاف ولی به لطف عزیزان ز مالیات معاف کسی نگفته که بالای چشم من ابروست اگر که گفته، دهانش شده‌ست فوراً صاف رئیس‌ها و مدیران چقدر باکرم‌اند به من یکی که فراوان رسید از این اصناف چنان که لذت و تفریح بنده زیرآبی‌ست درون […]
19 تیر 1393

تیتر اول جهان

سر نوشت: تعدادی شعر عشقولانه دارم که تا به حال در هیچ جمع عمومی‌ای نخوانده‌ام (شاید بعداً بخوانم). حالا تصمیم گرفته‌ام که به مرور بعضی را منتشر کنم. همه‌ی شان -البته اگر مورد پسندش بود- تقدیم به همسر عزیزم! تا مرا شعر و داستان نکند، تا همین قصه را رمان […]
5 آذر 1392

این نیز بگذرد…

سرنوشت: به جون خودم این یه شعر کلی‌است و هرگز شخص خاصی در آن مورد نظر نبوده است! آورده‌اند: عاقبت این نیز بگذرد! یعنی رئیس محترم! این میز بگذرد این منشی عزیز که پیشت نشسته است، این عشوه‌های وسوسه‌انگیز بگذرد اخبار کارهای تو از پیش رویِ خلق با جوجه‌های آخر […]
23 شهریور 1392

سمفونی علت‌ها

تا تو را راضی و رام و متقاعد سازند بهر هر واقعه ضرب المثلی ساخته‌اند ابوتراب جلی هرکجا نقشه و دوز و کلکی ساخته‌اند تو مپندار که آن را الکی ساخته‌اند! بابت روشنی چشم رئیس است اگر داخل دفتر او روشنکی ساخته‌اند نکند شکوه به درگاه مدیران بکنی بابت فحش […]
17 اردیبهشت 1392

رنج‌نامه

دوستان! قطعه‌ای که می‌خوانید اثر شاعری سرآمد نیست   شعر او مثل سعدی و حافظ بین اهل نظر، زبانزد نیست   (ضمناً او جزء دسته‌ای غیر از دسته‌ی حضرت محمد نیست   گفتم این را که باخبر باشید کافر و دین‌فروش و مرتد نیست) □   یادتان هست اینکه می‌گفتیم: «رای […]
5 اردیبهشت 1392

نامه به استاد

سر نوشت: مدتی پیش استاد ابوالفضل زرویی عزیز، به خاطر سکته‌ی قلبی در بیمارستان بستری شدند. این شعر را دو هفته پیش، پس از عیادت از ایشان سرودم. خدا را شکر حال ایشان این روزها بهتر است… به جناب زرویی، آن استاد (آنکه پسوند اوست نصرآباد) «یک سلامٌ علیکِ طولانی […]