به دنبال عیون اربعه: علم، عشق، عدالت، عدد

در این صفحه بعضی از شعرها یا داستان‌های مرا می‌بینید. به طور کلی نوشته‌هایی که جنبه‌ی ادبی دارند. ادعای شاعر بودن یا داستان‌نویس بودن ندارم. حقیقتاً ادعای شاعری در زبان فارسی ادعای بسیار سنگینی است. به هر روی، اینها ادبیاتی است که بنده به عنوان مشق طی سالیانی از زندگی‌ام تولید کرده‌ام.
متأسفانه پیش‌نمایش شعرها خیلی جالب نیست و تمام مصراع‌ها را پشت سر هم می‌چسباند و ظاهر بی‌ریختی پیدا می‌کند. برای اینکه بتوانید شعرها را به صورت درست بخوانید، لازم است آن شعر را انتخاب کنید.

5 اردیبهشت 1392

نامه به استاد

سر نوشت: مدتی پیش استاد ابوالفضل زرویی عزیز، به خاطر سکته‌ی قلبی در بیمارستان بستری شدند. این شعر را دو هفته پیش، پس از عیادت از ایشان سرودم. خدا را شکر حال ایشان این روزها بهتر است… به جناب زرویی، آن استاد (آنکه پسوند اوست نصرآباد) «یک سلامٌ علیکِ طولانی […]
2 فروردین 1392

ترین های بهاری

رسیده فصل بهاران و روح مردم شهر لطیف بوده و حالا لطیف‌تر شده‌است پلیسِ کنترلِ حمل و نقل هم، مردی شریف بوده و حالا شریف‌تر شده‌است اگر ترانه‌ی تیتراژ‌های تلویزیون سخیف بوده و حالا سخیف‌تر شده‌است، برو ببین که چه بوده‌ست حافظ شیراز؟! ظریف بوده و حالا ظریف‌تر شده‌است سری […]